جامعه مجازی FARSIS

جامعه ای برای همه

جامعه مجازی FARSIS

جامعه ای برای همه

رنجیدم...


من از دنیای بی بنیاد و بی مقدار رنجیدم


ز بس دیدم جفا از یار و از اغیار رنجیدم


...




نمی جویم من از دنیا وفا وز دوستان خوبی

خدا داند که من از گیتی غدار رنجیدم



بگو بر می گسارنده که بد مستی کند هر شب

نگوید من ز دست ساقی هشیار رنجیدم



نخواهم راند پیش کس حدیث مهرورزی را

ز گفتن دم فرو بندم که از گفتار رنجیدم



یکی را دوستی کردم مرا پنداشت بی مقدار

من از آن دیو بی پروا و بدکردار رنجیدم



شنیدم دوستی کردن خرد افزون کند کردم

ولیکن دوست کرد از خود مرا افگار رنجیدم



بزد اولاف یکرنگی ندانستم که صد رنگ است

خطا کردم که گل نشناختم از خار رنجیدم



من از این چرخ گردنده خدا داند چه ها دیدم

از این رو من ز چرخ پست و کج رفتار رنجیدم



دریغا ای دریغا دوست ما را خوار می دارد

دگر از کرده و از گفته و پندار رنجیدم



گمان کردم به غمها او مرا غمخوار خواهد شد

رسید از او به این دلمرده صد آزار رنجیدم



اگر چه دوست از ما سرد دل شد از پس دیدار


ولیکن من نمی گویم که از دیدار رنجیدم

...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد