جامعه مجازی FARSIS

جامعه ای برای همه

جامعه مجازی FARSIS

جامعه ای برای همه

...


با توام ای سهراب


ای به پاکی چون آب

...


یادته گفتی به من

" تا شقایق هست زندگی باید کرد"

نیستی سهراب که ببینی شقایق هم مرد

دیگه به چی دل خوش بکنم؟

یادته گقتی بهم

" به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیاید که مبادا ترکی بردارد چینی نازک تنهایی من.."

آمدم... آهسته...

نرم تر از پر قو

خسته ازدوری راه

خسته و چشم به راه

یادته گفتی به من

" عاشقی یعنی دچار"

فکر کنم شدم دچار...

تو خودت گفتی ...

" چه تنهاست ماهی ، اگه دچار دریا باشه"

آره تنها باشه

یار غمها باشه

یادته گفتی به من

" گاهگاهی قفسی می سازم می فروشم به شما تا با آواز شقایق که در آن زندانیست دل تنهائیتان تازه شود...

دیگه حتی اون شقایق اسیر قفسه

سهراب...!

ساحل یک نفسه

نیست که باز تازه کنه

این دل تنهای منو

پس کجاست اون قفس شقایقت؟؟؟

منو با خودت ببر با قایقت

راست می گفتی...

"کاش مردم دانه های دلشون پیدا بود"

آره

کاشکی دلشون شیدا بود

من به دنبال یه چیز بهترینم سهراب...

تو خودت گفتی بهم

" بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه ی عشق تر است...."

نظرات 1 + ارسال نظر
نیما 1390/07/23 ساعت 12:17

سلام بهار خانوم
اول خیلی خیلی ممنون که هنوز که هنوز افتخار ارسال مطلب های جدید خودتونو به ما میدید
دوم خیلی خیلی معذرت که نظر نمیدم همیشه
اخه شما که میدونید من میونه خوبی با شعر و ادبیات ندارم
هر چند هر کی میاد تو وب فقط از مطالب شما خوشش میاد
ببخش زیاد حرف زدم
امیدوارم موفق موفق باشی تو زندگیت........

سلام نیما

خواهش می کنم ! کاری نکردم...
نیازی به عذر خواهی نیست ، قابل درک هست .
من هم عذر می خوام که دیر به دیر سر می زنم .
پایدار باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد