ادامه مطلب ...
آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند!
ادامه مطلب ...
رفتارهای متمایز کریمی نسبت به سایر فوتبالیست ها نتنها در زمین فوتبال بلکه در خارج از مستطیل سبز هم او را علاوه بر مشهور بودن به یک چهره محبوب تبدیل کرده است.
ادامه مطلب ...لبته سال و ماهی یک بار اگر گذارش به رودخانه باریکهای میافتاد تنی به آب میزد؛ اما غیر از شب عروسیش یادش نبود حمام رفته باشد و کیسه کشیده باشد. این بود که تن به قضا داد و.....
ادامه مطلب ...مادر بزرگها و پدر بزرگها و خاله و عمه و عمو و دائی که برای زایمان زنش؛ همه تو بیمارستان جمع شده بودند ذوق زده بودند و شاد نگاهش میکردند. بچه در آغوش زنش بود؛ به هم عمیق نگاه کردند و....
ادامه مطلب ...قد من کوتاه بود و دستم به تلفن نمیرسید ولی هر وقت که مادرم با تلفن حرف میزد میایستادم و گوش میکردم و لذت میبردم ...
ادامه مطلب ...دختر گفت: میخواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا٬ من برای تو یک...
ادامه مطلب ...پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که...
ادامه مطلب ...جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت :
ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
ادامه مطلب ...هشت سال است که “رودان”، لک لک نر، هر سال برای دیدار و بودن با همسر بیمار و معلول خود، “مالنا”، 13 هزار کیلومتر پرواز می کند و به آشیانه ی تابستانی عشق خود باز می گردد
ادامه مطلب ...